تنجملغتنامه دهخداتنجم . [ ت َ ن َج ْ ج ُ ] (ع مص ) ستاره شمردن از بیخوابی یا از عشق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنجیملغتنامه دهخداتنجیم . [ ت َ ] (ع مص ) به بارها دادن مال و آنچه بدین ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره پاره گذاردن وام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره پاره گذاردن وام و دیه را. (از اقرب الموارد). || به نجوم حکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). وقت و ستاره شناسی کردن . (
تنظملغتنامه دهخداتنظم . [ ت َ ن َظْ ظُ ](ع مص ) درکشیده و راست گردیدن مروارید در رشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استقامت امری . (از اقرب الموارد).
تنظیملغتنامه دهخداتنظیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ نظم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درکشیدن جواهر به رشته و وزن ترتیب دادن سخن را. (ناظم الاطباء). جواهر به رشته کشیدن . (آنندراج ). ترتیب شعر وبه رشته کشیدن مروارید. (ناظم
برنامۀ تنظیم خانوادهfamily planning program, family planningواژههای مصوب فرهنگستاناقداماتی که به زوجها در پیشگیری از بارداریهای ناخواسته و فاصلهگذاری بین حاملگیها و تعیین تعداد فرزندان خانواده کمک میکند
روشهای طبیعی تنظیم خانوادهnatural family planning methodsواژههای مصوب فرهنگستانروشهای تنظیم خانواده بدون عقیمسازی یا استفاده از ابزارها یا داروهای پیشگیری از بارداری
روش دمای پایۀ بدنbasal body temperature methodواژههای مصوب فرهنگستانروش طبیعی تنظیم خانواده مبتنی بر تشخیص زمان تخمکگذاری از طریق اندازهگیری افزایش دمای پایۀ بدن
روش پسکشیwithdrawal methodواژههای مصوب فرهنگستانروش طبیعی تنظیم خانواده از طریق بیرون کشیدن آلت مردانه از زهراه قبل از انزال متـ . نزدیکی منقطع coitus interruptus
روش علامتی ـ دماییsymptothermal methodواژههای مصوب فرهنگستانروش طبیعی تنظیم خانواده مبتنی بر ترکیب دو روش دمای پایۀ بدن و روش مخاط دهانۀ رحم
روشهای باروریآگاهیfertility awareness methods, awareness mothodsواژههای مصوب فرهنگستانروشهای طبیعی تنظیم خانواده مبتنی بر آگاهی از دورۀ باروری در چرخۀ قاعدگی و پرهیز از رابطۀ جنسی محافظتنشده در این دوره
روشهای تقویمیcalendar-based methodsواژههای مصوب فرهنگستانروشهای تنظیم خانواده مبتنی بر پرهیز از نزدیکی محافظتنشده از شروع روزهای باروری در چرخۀ قاعدگی تا پایان آن متـ . فنون تقویمی calendar techniques
تنظیملغتنامه دهخداتنظیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ نظم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درکشیدن جواهر به رشته و وزن ترتیب دادن سخن را. (ناظم الاطباء). جواهر به رشته کشیدن . (آنندراج ). ترتیب شعر وبه رشته کشیدن مروارید. (ناظم
تنظیمفرهنگ فارسی عمید۱. نظم دادن.۲. مرتب کردن کارها.۳. به رشته کشیدن جواهر.۴. به نظموترتیب درآوردن سخن.
تنظیمدیکشنری فارسی به انگلیسیadjustment, alignment, formulation, modulation, realignment, regulation, systematization, tune-up, tuneup
تنظیملغتنامه دهخداتنظیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ نظم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درکشیدن جواهر به رشته و وزن ترتیب دادن سخن را. (ناظم الاطباء). جواهر به رشته کشیدن . (آنندراج ). ترتیب شعر وبه رشته کشیدن مروارید. (ناظم
تنظیمفرهنگ فارسی عمید۱. نظم دادن.۲. مرتب کردن کارها.۳. به رشته کشیدن جواهر.۴. به نظموترتیب درآوردن سخن.