تنشلغتنامه دهخداتنش . [ ت َ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از تنیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنیدن شود.
تنش سنگایستاییlithostatic stressواژههای مصوب فرهنگستان1. حالتی از تنش که در آن تنشهای عمودی (normal stresses) واردشونده بر هر سطحی یکسان است 2. تنش روباره (overburden stress) یا تنش قائم (vertical stress) در پوست
آرَمشrelaxation 1واژههای مصوب فرهنگستان1. فروکش کردن تنش یا شور یا هیجان یا شدت در نتیجۀ آرامش ذهن یا آرامش بدن یا هر دو 2. بازگشت ماهیچه به شرایط استراحت پس از یک برهه گرفتگی
تراکششtranstensionواژههای مصوب فرهنگستان1. نوعی سامانة تنش که سبب کشش مایل (oblique extension) میشود که ترکیبی است از کشش و حرکت امتدادلغز 2. حالت بینابینی کشش و حرکت امتدادلغز در دگرشکلی پوسته
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک