تندنویسلغتنامه دهخداتندنویس . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (نف مرکب )که سریع نویسد. که در نوشتن سریع باشد: صورت مذاکرات مجلس بوسیله ٔ تندنویسان مجلس شورای ملی تهیه می شود. رجوع به تندنویسی و ت
تندنویسیلغتنامه دهخداتندنویسی . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (حامص مرکب ) سریع نوشتن . عمل تندنویس . یکی از مهارتهای لازم برای اشتغال منشی گری جدید داشتن هنر تندنویسی است تا آنچه بوسیله ٔ مدیرا
تندنویسیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تند نوشتن خط.۲. روش نوشتن سریع مطالب به کمک علامتهای اختصاری.
تندنویسیلغتنامه دهخداتندنویسی . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (حامص مرکب ) سریع نوشتن . عمل تندنویس . یکی از مهارتهای لازم برای اشتغال منشی گری جدید داشتن هنر تندنویسی است تا آنچه بوسیله ٔ مدیرا
سریعقلملغتنامه دهخداسریعقلم . [ س َ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) تندنویس : از او سریعقلم تر کجاست در کیهان وزو بدیعسخن تر کجاست در کشور.سوزنی .
نویسیلغتنامه دهخدانویسی . [ ن ِ ] (حامص ) به معنی نوشتن به صورت مزید مؤخر در این ترکیبات مستعمل است : تندنویسی . خفیه نویسی . خوش نویسی . دعانویسی . رقعه نویسی . روزنامه نویسی .
خط مجموعلغتنامه دهخداخط مجموع . [ خ َطْطِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط رمز. خط تندنویس . خطی که از یک عده علامات ترکیب شده و برای نوشتن قول و گفتاری بکار رود. (یادداشت بخط مؤلف
خطالمجموعلغتنامه دهخداخطالمجموع . [ خ َطْ طُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) فن بکار بستن علامات اختصاری و قراردادی برای تسریع در ثبت اقوالی که گفته میشود، تندنویس با علائم خاص این فن علامتهای