تندللغتنامه دهخداتندل . [ ت َ ن َدْ دُ ] (ع مص ) دستار در سر بستن . (زوزنی ). || دست پاک کردن بمندیل و مالیدن بدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تَندلیسازیtyndallizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی غالباً بهمنظور سترونسازی که در آن مواد را به مدت سه روز متوالی در دورههای یکساعته بین 80 تا 100 درجۀ سلسیوس حرارت میدهند و در دورههای حد واسط در د
تادلیلغتنامه دهخداتادلی . [ دَ ] (ِاخ ) یوسف بن یحیی المغربی اللغوی ، معروف به تادلی . متوفی بسال 540 هَ . ق . او راست : نهایة المقامات فی درایة المقامات للحریری . (اسماء المؤلف
تادلةلغتنامه دهخداتادلة. [ دَ ل َ ] (اِخ ) از جبال بربر در مغرب تلمسان و فاس ، و از آنجاست ابوعبداﷲ محمدبن محمدبن احمد انصاری قرطبی تادلی . (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). مؤل
تادلیلغتنامه دهخداتادلی . [ دَ لی ی ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمدبن احمد انصاری قرطبی تادلی ، از تادلة (رجوع بهمین کلمه شود). وی شاعر و ادیب بود و ابوالقاسم زمخشری را مدح گفت . (
تمندللغتنامه دهخداتمندل . [ ت َ م َ دُ ] (ع مص ) دست در دستار خوان مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پاک کردن دست را بمندیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تندل . تمسح . (اقرب المو
تمشکلغتنامه دهخداتمشک . [ ت َ م ِ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ گلسرخیان که دسته ٔ مستقلی را به نام تمشکها تشکیل می دهند و به حالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی ، مخصوصاً در مازن
متندللغتنامه دهخدامتندل . [ م ُ ت َ ن َدْ دِ ] (ع ص ) دست پاک کننده به مندیل . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که به کار می برد رومال و یا دستمال را. (ناظم ال