تنخیللغتنامه دهخداتنخیل . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بیختن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به تنخل شود. || ریختن برف و باران . (از اقرب الموارد).
تنخللغتنامه دهخداتنخل . [ ت َ ن َخ ْ خ ُ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بیختن و بهترین را برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).