تنجش 1nastieواژههای مصوب فرهنگستانپاسخ بخشی از گیاه مانند برگ یا کاسبرگ یا گلبرک به محرک بیرونی، مستقل از جهت تأثیر آن
تنجش بازopen shrinkageواژههای مصوب فرهنگستاننوعی عیب حاصل از تنجش که سبب ایجاد حفرههای انقباضی در قسمت بالایی قطعه یا در ضخیمترین بخش آن میشود که تا سطح قطعه امتداد مییابد متـ . تنجش خارجی external sh
گسیل آکوستیکیacoustic emissionواژههای مصوب فرهنگستانتولید و انتقال موج تراکمی ناشی از آزادسازی سریع انرژی در جسمی که براثر عامل داخلی یا خارجی تحت تنش باشد
خوابیدنلغتنامه دهخداخوابیدن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) خفتن . خسبیدن . استراحت کردن .(ناظم الاطباء). نوم . رقود. هجعت . (یادداشت بخط مؤلف ). || خوابانیدن . قرار دادن : بخوابم تنش خوا
مولغتنامه دهخدامو. (اِ) هر یک از تارشکلها که در روی پوست حیوانات و در روی بعض مواضع بدن انسانی پدیدار است و به تازی شَعْر گویند. (از ناظم الاطباء). به عربی شَعْر می گویند. (از