تناکثلغتنامه دهخداتناکث . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) همدیگر عهد و پیمان شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تناقض عهدها. (از اقرب الموارد). رجوع به تناقض شود.
تناکدلغتنامه دهخداتناکد. [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) سخت و دشوار شدن . || دشواری کردن باهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاسر. (اقرب الموارد). رجوع به تعاسر شود.
تناقضفرهنگ فارسی عمید۱. با هم ضدونقیض بودن؛ مخالف بودن چیزی با چیزی؛ ضد یکدیگر بودن.۲. (منطق) قضیهای که قضیۀ دیگر را باطل کند، مانند شبوروز.
تناقضلغتنامه دهخداتناقض . [ ت َق ُ ] (ع مص ) عهد شکستن . || باز کردن بنا و تاب رسن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ضد یکدیگر شدن . (زوزنی )(از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). || (اصطلاح منطقی ) اختلاف دو قضیه است به حسب ایجاب و سلب چنانکه به اقتضای ذاتی صدق یکی مستلز
تناقضcontradictionواژههای مصوب فرهنگستان1. عطف دو گزاره که در کمّوکیف و جهت متفاوتاند و صدق یکی مستلزم کذب دیگری و کذب یکی مستلزم صدق دیگری است 2. عطف دو لفظ، در صورتی که یکی ایجاب و دیگری سلب همان باشد
متناکثلغتنامه دهخدامتناکث . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) همدیگر عهد و پیمان شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکث شود. || مخالف و ناموافق و برعکس . (ناظم الاطباء).
متناکثلغتنامه دهخدامتناکث . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) همدیگر عهد و پیمان شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکث شود. || مخالف و ناموافق و برعکس . (ناظم الاطباء).