تاوریدهلغتنامه دهخداتاوریده . [ دَ ] (اِخ ) تلفظ ترکی «تورید» . رجوع به «قریم » و «کریمه » و «تورید» و قاموس الاعلام ترکی شود.
تاوریدهلغتنامه دهخداتاوریده . [ وَ دَ ] (ن مف ) بمعنی عارض شده باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). این کلمه از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . محمد معین در حاشی
تکاوریلغتنامه دهخداتکاوری . [ ت َ وَ ] (حامص مرکب ) تاختن . دویدن . تیزرفتاری . سبق : عید رسید و مهرگان با دو جنیبه بر اثرهردو جنیبه همعنان در گرو تکاوری .خاقانی .
تگاوری کردنلغتنامه دهخداتگاوری کردن . [ ت َ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دویدن . تاخت زدن . با شتاب دویدن : نی آنکه خود بگوشه ٔ عزلت نهان شوی حرصت کند به مغرب و مشرق تگاوری .ظهیری .
کلانیلغتنامه دهخداکلانی . [ ک َ ] (حامص ) گندگی و تناوری . (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری . (آنندراج ). درشتی . ضخمی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عُظم . (منتهی الارب ). بزرگ بود
صفتانلغتنامه دهخداصفتان . [ ص ِف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد توانا [ ی ] تناوریا مرد با گوشت گرداندام یا مرد توانا [ ی ] درشت خلقت . (منتهی الارب ). رجوع به صِفِت ّ و صِفِتّان شود.