تناهیلغتنامه دهخداتناهی . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تنهیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تنهیة شود.
تناهیلغتنامه دهخداتناهی . [ ت َ ] (ع مص ) بغایت برسیدن . (زوزنی ). بپایان رسیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). یقال : تنا
قضیههای تناهیfiniteness theoremsواژههای مصوب فرهنگستانقضیههایی دربارۀ اشیای مختلف در هندسۀ جبری، حاکی از آنکه آن اشیا به تعدادی متناهی پارامتر بستگی دارند یا مجموعههایی متناهی تشکیل میدهند
تاهی یالغتنامه دهخداتاهی یا. (اِخ ) نامی است که یکی از مورخین چین به یونانیها و باختری هاداده است . رجوع به ایران باستان ص 2263 و 2264 شود.
تاهیتیلغتنامه دهخداتاهیتی . (اِخ ) «تاییتی » یا «اُتاییتی » یا «اُتاهیتی » از جزایر اصلی مجمعالجزایر پولی نزی و از مستعمرات فرانسه در اقیانوسیه است که در وسطاقیانوس آرام و در انته
تاهیس ماسادلغتنامه دهخداتاهیس ماساد. (اِخ ) بعقیده ٔ هرودوت یکی از ارباب انواع مورد ستایش سکاها و خدای دریاها بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 587 شود.
تباهی آوردنلغتنامه دهخداتباهی آوردن . [ ت َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فساد انداختن : شه چو ظالم بود نپاید دیرزود گردد بر او مخالف چیررخنه در پادشاهی آرد ظلم در ممالک تباهی آرد ظلم .سنایی .
بی حدوثلغتنامه دهخدابی حدوث . [ ح ُ ] (ص مرکب )زایل نشدنی . قدیم . جاودان . همیشه . باقی : باد رایت بی تباهی باد شخصت بی حدوث باد جاهت بی تناهی باد جانت بی ضرر.سنائی .
تنهیةلغتنامه دهخداتنهیة. [ ت َ ی َ ] (ع اِ) آنجای از کرانه ٔ رودبار که آب در آن منتهی شود. ج ، تناهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).