۱. خارج شدن روح از یک کالبد و داخل شدن آن به کالبد دیگر؛ انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدن دیگر.
۲. [قدیمی] یکدیگر را نسخ کردن؛ باطل کردن؛ زایل کردن.
〈 تناسخ ازمنه: [قدیمی] پیدرپی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هرکدام آنها حکم ماقبل را نسخ میکند.
〈 تناسخ در میراث: (فقه) مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث.
۱. نسخ
۲. انتقال نفس
۳. ابطال
۴. باطل کردن، زایل کردن، نسخ کردن
۵. تغییر یافتن، گشتن
۶. منتقل شدن (روح)، حلول، تجسد، تجسم
reincarnation, reincarnation, transmigration