تنآسانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسایش، آسودگی ۲. تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، تلاشگری، سختکوشی ۳. خوشگذرانی، رفاه، رفاهزدگی
تنآساییفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبلی، تنپروری، کاهلی، لاقیدی ≠ کوشایی، تلاشگری، جهد ۲. رفاهجویی، رفاهطلبی
تارسازیلغتنامه دهخداتارسازی . (حامص مرکب ) عمل تارساز. شغل تارساز. || (اِ مرکب ) مغازه و دکان تارساز.
تن آسانیلغتنامه دهخداتن آسانی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) آسودگی . آسایش تن . فراغت . رفاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تناسانی و تناسائی ، نوازش و آسایش بدنی . (ناظم الاطباء). راحت و آرام
بیحالیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسانی، تنپروری، رخوت، سستی، ضعف، فتور، کسالت، وهن ≠ توانمندی ۲. بیعرضگی، وارفتگی ۳. بیدلی، خمودی ≠ زندهدلی
بیعاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسایی، تنبلی، تنپروری، کاهلی ۲. بیآزرمی، بیحیایی، بیشرمی ۳. بیحمیتی، بیغیرتی، لشبازی
تکاسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسایی، تنپروری، تهاون، خمودی، سستی، تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، جدیت، جهد ۲. کاهلی نمودن، سستی کردن، کاهلی کردن، سستی ورزیدن ≠ جهد کردن، کوشیدن ۳. کسل شدن