تنازللغتنامه دهخداتنازل . [ ت َ زُ ] (ع مص ) باهم کشش و پیکار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تنازل القوم ؛ نزلوا عن ابلهم الی خیلهم فتضاربوا. (اقرب الموارد).
تنازلفرهنگ انتشارات معین(ت زُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیکار کردن . 2 - فرود آمدن . 3 - استعفا کردن . 4 - فروتنی کردن .
تنازلدیکشنری عربی به فارسیواگذار کردن , تفويض کردن , ترک گفتن , محروم کردن (ازارث) , کناره گيري کردن , استعفا دادن
تناضللغتنامه دهخداتناضل . [ ت َ ض ُ ] (ع مص ) با یکدیگر تیر انداختن . (زوزنی ). نبرد کردن در تیراندازی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تناضلوا؛ ای تباروا فی النضال و
مالیات تنازلیregressive taxواژههای مصوب فرهنگستاننقطة مقابل مالیات تصاعدی، نوعی نظام مالیاتی همسان که موجب میشود افراد کمدرآمد در مقایسه با افراد پردرآمد درصد بیشتری از درآمد خود را بابت آن پرداخت کنند
تعازللغتنامه دهخداتعازل . [ ت َ زُ ] (ع مص ) از همدیگر گوشه گرفتن و به یک سو دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).