تناجخلغتنامه دهخداتناجخ . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم نازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طپانچه ٔ موج چندانکه نشان گذارد در آب کندها. (منتهی الا
تناجللغتنامه دهخداتناجل . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پیکار و نزاع کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تناسل . (اقرب الموارد). رجوع به تناسل شود.
تناجحلغتنامه دهخداتناجح . [ ت َج ُ ] (ع مص ) پی درپی خوابهای کسی راست آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تناجیلغتنامه دهخداتناجی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر راز گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). باهم راز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تناجثلغتنامه دهخداتناجث . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پراکنده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تناجزلغتنامه دهخداتناجز. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) کشش کردن و همدیگر پیکار نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقاتل و تبارز. (اقرب الموارد).
متناجخلغتنامه دهخدامتناجخ . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) متلاطم و مترشح وترشح کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تناجخ شود.
تناجللغتنامه دهخداتناجل . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پیکار و نزاع کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تناسل . (اقرب الموارد). رجوع به تناسل شود.
تناجحلغتنامه دهخداتناجح . [ ت َج ُ ] (ع مص ) پی درپی خوابهای کسی راست آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تناجیلغتنامه دهخداتناجی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر راز گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). باهم راز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تناجثلغتنامه دهخداتناجث . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پراکنده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).