تمیشلغتنامه دهخداتمیش . [ ت َ ] (اِ) نامی است که در گرگان رود به تمشک دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تمش و تمشک و جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 270 شود.
تمیش دانهلغتنامه دهخداتمیش دانه . [ ت َن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نامی است که در آمل به تمشک دهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تمیش و تمش و تمشک و جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 269 (تمیش
تمیشانلغتنامه دهخداتمیشان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناتل کنار که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تمیشه بورلغتنامه دهخداتمیشه بور. [ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) از تمیشه = نام ناحیه و بور= خار. و این اصل کلمه ٔ تمشک است و تمیشه بور، نامی است که در طوالش به تمشک دهند. (یادداشت به خط
تمیش دانهلغتنامه دهخداتمیش دانه . [ ت َن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نامی است که در آمل به تمشک دهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تمیش و تمش و تمشک و جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 269 (تمیش
تمیشه بورلغتنامه دهخداتمیشه بور. [ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) از تمیشه = نام ناحیه و بور= خار. و این اصل کلمه ٔ تمشک است و تمیشه بور، نامی است که در طوالش به تمشک دهند. (یادداشت به خط
تمیشانلغتنامه دهخداتمیشان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناتل کنار که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تمیشهلغتنامه دهخداتمیشه . [ ت َم ْ می ش ِ ] (اِخ ) نام شهر و مدینه ای باشد و نام بیشه ای است در نواحی آمل که در میان آملیان به شیمای بیشه شهرت دارد. (برهان ). (فرهنگ جهانگیری ) (