تمویللغتنامه دهخداتمویل . [ ت َ ] (ع مص ) مالدار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مالدار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح علم شمار) ب
تمویلفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) مال کردن ؛ به قوة دو رسانیدن ، عددی را در نفس خود ضرب کردن .
تبویللغتنامه دهخداتبویل . [ ت َ ] (ع مص ) به شاش داشتن . (اقرب الموارد).شاشانیدن : فی القاثاطیر و استعمالها فی التبویل و الزرق . (قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 268).
تجویللغتنامه دهخداتجویل . [ ت َج ْ ] (ع مص ) بسی فاواگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسی واگردانیدن . (زوزنی ). بسیار گردانی
تمیلاتلغتنامه دهخداتمیلات . [ ت ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ تمیلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیلة شود.
تحویل دادنلغتنامه دهخداتحویل دادن . [ ت َح ْ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به کسی سپردن و دادن . (ناظم الاطباء). مقابل تحویل گرفتن .
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموار
تبویللغتنامه دهخداتبویل . [ ت َ ] (ع مص ) به شاش داشتن . (اقرب الموارد).شاشانیدن : فی القاثاطیر و استعمالها فی التبویل و الزرق . (قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 268).
تجویللغتنامه دهخداتجویل . [ ت َج ْ ] (ع مص ) بسی فاواگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسی واگردانیدن . (زوزنی ). بسیار گردانی
تمیلاتلغتنامه دهخداتمیلات . [ ت ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ تمیلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیلة شود.