تمنیلغتنامه دهخداتمنی . [ ت َ م َن ْ نی ] (ع مص ) آرزو خواستن . (تاج المصادربیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آرزو کردن . (مجمل اللغة) (غیاث اللغات ). حصول چیزی را طلب
تمنی کردنلغتنامه دهخداتمنی کردن . [ ت َ م َن ْ نی ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرزو کردن . تمناکردن . خواهش کردن . طلب حصول چیزی کردن : چون جان بخدمت است تن ار نیست گو مباش دل مهره یافت مار ت
تمنیاتلغتنامه دهخداتمنیات . [ ت َم َن ْ نی ] (ع اِ) استدعاها و دعاها و التماسها و درخواستها. (ناظم الاطباء). رجوع به تمنی و تمنا شود.
تمنیعلغتنامه دهخداتمنیع. [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ منع. بازداشتن . شدد للمبالغة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمنیةلغتنامه دهخداتمنیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) منی انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || بر آرزو آوردن . یقال : منا ایاه و به . || آرزو در دل
تمنی کردنلغتنامه دهخداتمنی کردن . [ ت َ م َن ْ نی ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرزو کردن . تمناکردن . خواهش کردن . طلب حصول چیزی کردن : چون جان بخدمت است تن ار نیست گو مباش دل مهره یافت مار ت
تمنیاتلغتنامه دهخداتمنیات . [ ت َم َن ْ نی ] (ع اِ) استدعاها و دعاها و التماسها و درخواستها. (ناظم الاطباء). رجوع به تمنی و تمنا شود.
تمنیعلغتنامه دهخداتمنیع. [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ منع. بازداشتن . شدد للمبالغة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمنیةلغتنامه دهخداتمنیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) منی انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || بر آرزو آوردن . یقال : منا ایاه و به . || آرزو در دل
حرف تمنیلغتنامه دهخداحرف تمنی . [ ح َ ف ِ ت َ م َن ْ نی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف شرط و جزا شود.