تمنحلغتنامه دهخداتمنح . [ ت َ م َن ْ ن ُ ] (ع مص ) دیگری را خورانیدن . و منه حدیث ام زرع : آکل فاتمنح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
تمنهلغتنامه دهخداتمنه . [ ت ِ ن َ ] (اِ) سوزن کلان که بدان چیزهای گنده و ستبر دوزند. (فرهنگ رشیدی ).
تجنحلغتنامه دهخداتجنح . [ ت َ ج َن ْ ن ُ ] (ع مص ) اعتماد کردن بر دو کف دست در سجده و گشاده داشتن هر دو بازو را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
ترنحلغتنامه دهخداترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تزنحلغتنامه دهخداتزنح . [ ت َ زَن ْ ن ُ ] (ع مص ) واگشاده شدن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). رجوع به تزنخ شود. || مرةبعد اخری
تسنحلغتنامه دهخداتسنح . [ ت َ س َن ْ ن ُ ] (ع مص ) بازکاویدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استفحاص چیزی . (از متن اللغة) (از المنجد). || گردیدن در چیزی . (
تقنحلغتنامه دهخداتقنح . [ ت َ ق َن ْ ن ُ ] (ع مص ) واگذاشتن آب را بعد از سیرابی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سر برداشتن از آب . (منتهی الارب ) (ناظم الا
تجنحلغتنامه دهخداتجنح . [ ت َ ج َن ْ ن ُ ] (ع مص ) اعتماد کردن بر دو کف دست در سجده و گشاده داشتن هر دو بازو را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
ترنحلغتنامه دهخداترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تزنحلغتنامه دهخداتزنح . [ ت َ زَن ْ ن ُ ] (ع مص ) واگشاده شدن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). رجوع به تزنخ شود. || مرةبعد اخری
تسنحلغتنامه دهخداتسنح . [ ت َ س َن ْ ن ُ ] (ع مص ) بازکاویدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استفحاص چیزی . (از متن اللغة) (از المنجد). || گردیدن در چیزی . (
تقنحلغتنامه دهخداتقنح . [ ت َ ق َن ْ ن ُ ] (ع مص ) واگذاشتن آب را بعد از سیرابی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سر برداشتن از آب . (منتهی الارب ) (ناظم الا