تمنالغتنامه دهخداتمنا. [ ت َ م َن ْ ن ] (اِ) خواهش و آرزوی و خام و تباه از صفات اوست و بالفظ یافتن و کردن و داشتن و پختن و بستن و در دماغ آوردن و در دل شکستن و سوختن مستعمل . (آ
تمنالغتنامه دهخداتمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) از شعرای هندوستان و از برهمنان است . از مردم شکوه آباد و در لکهنو می زیست . از اوست :ای در تو مأمن بیچارگان مرهم ریش غم آوارگان
تمنالغتنامه دهخداتمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) محمد عابدین علی مولوی در قصبه ٔ سند هندوستان می زیست و در سال 1290 هَ . ق . درگذشت دیوان مرتبی دارد و قصائد بلیغی سروده است . از
تمنالغتنامه دهخداتمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) میرزا ابوالحسن شیرازی که در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی می زیست . از اوست :کبوتری به قفس بود شب به ناله درآمددل اسیر بی
تمنالغتنامه دهخداتمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) میرزا محمد علی از مردم شاهجهان است . از اوست :نمیدانم چه محفل بود شب جایی که من بودم که یک نامحرمش دل بود شب جایی که من بودم .(از
تمنعلغتنامه دهخداتمنع. [ ت َ م َن ْ ن ُ ] (ع مص ) استوار و قوی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن از آن
تمنا داشتنلغتنامه دهخداتمنا داشتن . [ ت َ م َن ْ نا ت َ ] (مص مرکب ) امید و آرزو داشتن : دهان خشک و دل خسته ام ، لیکن از کس تمنای جلاب و می هم ندارم . خاقانی .ما از تو به غیر از تو ند
تمنا کردنلغتنامه دهخداتمنا کردن . [ ت َ م َن ْ نا ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن و آرزو کردن . (ناظم الاطباء) : بر پایه ٔ علمی آی خوش خوش بر خیره مکن برتری تمنا. ناصرخسرو.بدگوهر لئیم
تمنا داشتنلغتنامه دهخداتمنا داشتن . [ ت َ م َن ْ نا ت َ ] (مص مرکب ) امید و آرزو داشتن : دهان خشک و دل خسته ام ، لیکن از کس تمنای جلاب و می هم ندارم . خاقانی .ما از تو به غیر از تو ند
تمنا کردنلغتنامه دهخداتمنا کردن . [ ت َ م َن ْ نا ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن و آرزو کردن . (ناظم الاطباء) : بر پایه ٔ علمی آی خوش خوش بر خیره مکن برتری تمنا. ناصرخسرو.بدگوهر لئیم