تملکاتلغتنامه دهخداتملکات . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع اِ) املاک و متصرفات . (ناظم الاطباء). رجوع به تملک شود.
تمسکاتلغتنامه دهخداتمسکات . [ ت َ م َس ْ س ُ ] (اِ) ج ِ تمسک ، اسناد و دستاویزها و حجت ها و ترده ها. (ناظم الاطباء) : ز پرسش گنهم روز حشر آخر شدتمسکات گناهان خلق پاره کنند. شایسته
تملقاتلغتنامه دهخداتملقات . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع اِ) چاپلوسی ها. نوازشها. (ناظم الاطباء). ج ِ تملق .
تالکانلغتنامه دهخداتالکان . [ ] (اِخ ) صاحب انجمن آرا و به تبعیت او مؤلف آنندراج ، طالقان را معرب این کلمه دانسته اند: «تالکان و تلکان ، نام دو ولایت است یکی در خراسان و دیگری در
تالیاتلغتنامه دهخداتالیات . (ع ص ، اِ) ج ِ تالی ، اسب چهارم رهان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به تالی شود.
متصرفاتلغتنامه دهخدامتصرفات . [ م ُ ت َ ص رْ رِ ] (ع اِ) تملکات و هر چیز که در تصرف کسی باشد. (ناظم الاطباء).
تعلقاتلغتنامه دهخداتعلقات . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء). || متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات . (ناظم الاطباء).- تعلقات دن
تمسکاتلغتنامه دهخداتمسکات . [ ت َ م َس ْ س ُ ] (اِ) ج ِ تمسک ، اسناد و دستاویزها و حجت ها و ترده ها. (ناظم الاطباء) : ز پرسش گنهم روز حشر آخر شدتمسکات گناهان خلق پاره کنند. شایسته
تملقاتلغتنامه دهخداتملقات . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع اِ) چاپلوسی ها. نوازشها. (ناظم الاطباء). ج ِ تملق .