تمعددلغتنامه دهخداتمعدد. [ ت َ م َ دُ ] (ع مص ) روش معدیان گزیدن و به آنها مانستن در شدت عیش . || دور شدن . || به شدن بیمار. || فربه شدن گرفتن لاغر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا
تعددلغتنامه دهخداتعدد. [ ت َ ع َدْ دُدْ ] (ع مص ) زیادت آمدن در عدد. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). زیاده از هزار بودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هم یتعددون عل
تمددلغتنامه دهخداتمدد. [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) کشیدن و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کشیده شدن و دراز کشیدن مردم . (آنندراج ). بیازیدن . (تاج المص
تبغددلغتنامه دهخداتبغدد. [ت َ ب َ دُ ] (ع مص ) انتساب دادن به بغداد. (از اقرب الموارد). خود را نسبت دادن بسوی بغداد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مشابه کردن خود ر
تعددلغتنامه دهخداتعدد. [ ت َ ع َدْ دُدْ ] (ع مص ) زیادت آمدن در عدد. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). زیاده از هزار بودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هم یتعددون عل
تمددلغتنامه دهخداتمدد. [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) کشیدن و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کشیده شدن و دراز کشیدن مردم . (آنندراج ). بیازیدن . (تاج المص