تمشلغتنامه دهخداتمش . [ ت َ م َ ] (اِ) علیق میوه ای که آن را توت سه گل و تلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). نامی است که در مازندران به تمشک دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مطلق
تمشلغتنامه دهخداتمش . [ ت َ ] (ع مص ) گرد آوردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
تمش دانهلغتنامه دهخداتمش دانه . [ ت َ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) توت العلیق را گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).دانه ٔ تمش که تمشک باشد. رجوع به تمش و تمشک شود.
تمشلغتنامه دهخداتمش . [ ت َ م َ ] (اِ) علیق میوه ای که آن را توت سه گل و تلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). نامی است که در مازندران به تمشک دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مطلق
تمشلغتنامه دهخداتمش . [ ت َ ] (ع مص ) گرد آوردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
تمش دانهلغتنامه دهخداتمش دانه . [ ت َ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) توت العلیق را گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).دانه ٔ تمش که تمشک باشد. رجوع به تمش و تمشک شود.
التمشلغتنامه دهخداالتمش . [ اَ ت َ م ِ ] (اِ) ترکی و بمعنی فوج پیشین است . فوجی که میان هراول و سردار باشد. || عدد شصت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
التمشلغتنامه دهخداالتمش . [ اَ ت َ م ِ ] (اِخ ) شمس الدین (607 - 633 هَ . ق .) بزرگترین پادشاه ازسلسله ٔ ممالیک و اولین سلسله ایست که قبل از دوره ٔ مغول بر هندوستان حکومت کردند.