تمرضلغتنامه دهخداتمرض . [ ت َ م َرْ رُ ] (ع مص ) سست شدن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمرزلغتنامه دهخداتمرز. [ ت ُ م َرِ / ت ُم ْ م َ رِ ] (ع ص ) مرد پست بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد کوتاه قامت . (از اقرب الموارد).
تارضاییلغتنامه دهخداتارضایی . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
تبرضلغتنامه دهخداتبرض . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) به اندک معیشت روزگار گذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). اندک اندک روزگار گذا
ترضضلغتنامه دهخداترضض . [ ت َ رَض ْ ض ُ ] (ع مص ) کوفتن و شکستن چیزی . (از اقرب الموارد). رجوع به ترضیض شود.
ترضرضلغتنامه دهخداترضرض . [ ت َ رَ رُ ] (ع مص ) شکسته و ریزه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن سنگ .(از اقرب الموارد) (از المنجد): الحجارة ترضرض علی وجه ا
ترضبلغتنامه دهخداترضب . [ ت َ رَض ْ ض ُ ] (ع مص ) مکیدن آب دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
متمرضلغتنامه دهخدامتمرض . [ م ُ ت َ م َرْ رِ ] (ع ص ) سست در کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سست و ناتوان و کودن و بیدل . (ناظم الاطباء). رجوع به تمرض شود.
تارضاییلغتنامه دهخداتارضایی . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
تبرضلغتنامه دهخداتبرض . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) به اندک معیشت روزگار گذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). اندک اندک روزگار گذا
ترضضلغتنامه دهخداترضض . [ ت َ رَض ْ ض ُ ] (ع مص ) کوفتن و شکستن چیزی . (از اقرب الموارد). رجوع به ترضیض شود.
ترضرضلغتنامه دهخداترضرض . [ ت َ رَ رُ ] (ع مص ) شکسته و ریزه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن سنگ .(از اقرب الموارد) (از المنجد): الحجارة ترضرض علی وجه ا