تمجیدلغتنامه دهخداتمجید. [ ت َ ] (ع مص ) به بزرگی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة). بزرگ کردن و ستودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بزرگ کردن و ثنا گفتن کسی
تمجیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. آفرین، تحسین، تعریف، ثنا، ستایش، مدح، مرحبا ≠ هجو ۲. تحسین کردن، تعریف کردن، ستودن ≠ هجو کردن، هجا گفتن، بد گفتن، بدگویی کردن
تمجیددیکشنری فارسی به انگلیسیadmiration, admiration, accolade, compliment, credit, exaltation, praise
تمجیداتلغتنامه دهخداتمجیدات . [ ت َ ] (ع اِ) ستایشها و مدحها. (ناظم الاطباء). ج ِ تمجید. رجوع به تمجید شود.
تصفيقدیکشنری عربی به فارسیکف زدن , هلهله کردن , تشويق و تمجيد , تحسين , صداي دست زدن , ترق تراق , صداي ناگهاني