تمبکلغتنامه دهخداتمبک . [ ت ُ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهواست که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
تمبکلغتنامه دهخداتمبک . [ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ثلاث است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 1800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
تار و تمبکلغتنامه دهخداتار و تمبک . [ رُ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تار و تنبک . آلات ضرب ونوازندگی . آنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند.
تار و تمبکلغتنامه دهخداتار و تمبک . [ رُ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تار و تنبک . آلات ضرب ونوازندگی . آنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند.
غم درکنکلغتنامه دهخداغم درکنک . [ غ َ دَ ک ُ ن َ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ٔ زنان ، دورویه و ضرب و امثال آن . دف دورویه . داریه (دورویه ). تُمبَک .
سازهای کوبشی (ضربهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وبهای، ضربی)، طبل، دهل، تمبک (تنبک)، ضرب، تیمپانی، گزیلوفون (کسیلوفون)، زنگ، مثلث، دایره، گونگ، سنج، گلوکنشیپل، ویبرافون، ایدیوفون، میلههای چوبی، عربانه، غوشه، تمبور (تنبور، طنبور )، تمبال سنتور، پیانو▼ ناقوس
تار و تمبکلغتنامه دهخداتار و تمبک . [ رُ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تار و تنبک . آلات ضرب ونوازندگی . آنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند.