یتمانلغتنامه دهخدایتمان . [ ی َ ] (ع ص ) یتیم .(منتهی الارب ) (آنندراج ). کودک بی پدر مادام که به سن بلوغ نرسیده باشد. ج ، یتامی . (ناظم الاطباء). بی پدر.
تیماژنلغتنامه دهخداتیماژن . [ ژِ ](اِخ ) خطیب و دانشمند فن بلاغت و بدیع و تاریخ دان یونان قدیم که در قرن اول پیش از میلاد مسیح در اسکندریه متولد شد. (از لاروس ).
تیمانلغتنامه دهخداتیمان . (اِخ ) (صحرای جنوبی ) 1 - اول زاده ٔ الیفاز. سفر پیدایش 36:11. 2 - ملکی که به اسم اول زاده ٔ الیفاز مسمی شد و اهالیش بواسطه ٔ حکمت و
طماندیکشنری عربی به فارسیاطمينان دادن , بيمه کردن , مجاب کردن , دوباره اطمينان دادن , دوباره قوت قلب دادن
تمانیلغتنامه دهخداتمانی . [ ت َ ] (ع مص ) به انگشت برآوردن چیزی که خواهد و شخص دیگر مثل آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مخارجة شود.
تمانعلغتنامه دهخداتمانع. [ ت َ ن ُ ] (ع مص ) دست کشیدن فارسان در کارزار از یکدیگر. (ناظم الاطباء). || امتناع . || تحامی . (از اقرب الموارد).
کتمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تمان، پوشاندن، پنهانکردن، اخفا، پردهپوشی، نهفتگی مخفیکاری، استتار پنهان شدن، اختفا، محل اختفا حجاب، پوشش حبس، گوشهگیری تجاهل، تظاهر (ادعا)
تمانیلغتنامه دهخداتمانی . [ ت َ ] (ع مص ) به انگشت برآوردن چیزی که خواهد و شخص دیگر مثل آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مخارجة شود.
تمانعلغتنامه دهخداتمانع. [ ت َ ن ُ ] (ع مص ) دست کشیدن فارسان در کارزار از یکدیگر. (ناظم الاطباء). || امتناع . || تحامی . (از اقرب الموارد).
دتمانلغتنامه دهخدادتمان . [ دُ ] (اِخ ) از نامهای بنات نعش در مننترات آنچنانکه در بشن پران آمده است . (ماللهند بیرونی ص 197).
دوختمانلغتنامه دهخدادوختمان . (اِمص ) (مرکب از «دوخت » + «مان » مزید مؤخر چنانکه در ساختمان ) دوخت . دوختن . (یادداشت مؤلف ) : جبه ٔ او بود نادوخته همچنان جبه ٔ بافته ٔ بی دوختمان . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 354).
زرتشت سپنتمانلغتنامه دهخدازرتشت سپنتمان . [ زَ ت ُ س َ پ َ ] (اِخ ) زردشت . رجوع به زردشت و مزدیسنا شود.
زرتشت سپیتمانلغتنامه دهخدازرتشت سپیتمان . [ زَ ت ُ س َ ] (اِخ ) زردشت . رجوع به زردشت و فرهنگ ایران باستان شود.
ساختمانلغتنامه دهخداساختمان . [ ت ِ ] (اِ مرکب ) بناء. عمارت . || (اِمص ) معماری . (فرهنگستان ): اداره ٔ ساختمان شهرداری . || (اِ مرکب ) نهاد. وضع. ساخت . ترتیب . ترکیب . خلقت . طرزساخت . طرز خلقت . شکل : ساختمان داخلی بدن . ساختمان خارجی بدن .