تمامبستbarré (fr.), grand-barré (fr.), jeu barré (fr.), capotasto (it.) 1واژههای مصوب فرهنگستانپردهگیری همۀ سیمها، معمولاً با انگشت سبابه در یک پردۀ واحد در آن دسته از سازهای خانوادۀ بربطها که دستانبندی شدهاند متـ . بست 2
تمامبلورینholocrystallineواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بافت سنگ آذرینی که بهطور کامل از بلور تشکیل شده است و بخش شیشهای ندارد
روآبزی واقعیeuneustonواژههای مصوب فرهنگستانگونهای روآبزی که در تمام شبانهروز در سطح یا نزدیک به سطح آب زندگی میکند
شبانه روزیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (ص مر.) دارای فعالیت بی وقفه در تمام شب و روز. (?(شباهت (شَ هَ) [ ع . ] (مص ل .) شبیه بودن ، مانند بودن .
شب زنده دارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهویژگی کسی که شب تا سحر نخوابد و بیدار بماند؛ ویژگی آنکه تمام شب برای عبادت یا امر دیگر بیدار باشد.
شب کردنلغتنامه دهخداشب کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صحبت داشتن با کسی در شب . (از بهار عجم ). صحبت در شب . (فرهنگ نظام ) : خلوتی ساختند و شب کردندمادر پیر را طلب کردند. امیرخسر