تماملغتنامه دهخداتمام . [ ت َم ْ ما ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن جعفررازی دمشقی . از حفاظ حدیث است بسال 414 هَ . ق . درگذشت او راست : الفواید. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 165).
تماملغتنامه دهخداتمام . [ ت َ ] (ص ، اِ، ق ) درست و کافی و کامل . (غیاث اللغات ). کافی و بسنده و کامل و بی نقصان . (آنندراج ). درست و کامل و بی عیب . (ناظم الاطباء) : ز نوذر همی
حرام داشتنلغتنامه دهخداحرام داشتن . [ ح َ ت َ] (مص مرکب ) ممنوع شمردن . حرام دانستن : بدین گونه بگذشت سالی تمام همی داشتی هر کسی می حرام .فردوسی .
کبیسةلغتنامه دهخداکبیسة. [ ک َ س َ ] (ع ص ، اِ) چاه و جوی انباشته و سر به گریبان کشیده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || زیادتی باشد که منجمان در ماه شباط اعتبار کنند و آن را به عر
تاریخ مصرلغتنامه دهخداتاریخ مصر. [ خ ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسن تقی زاده در کتاب گاه شماری آرد: از ابتداء تاریخ مصر یعنی سلسله ٔ اول فراعنه سال شمسی 365روزه جاری بوده است و
اسعدلغتنامه دهخدااسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مهذب بن ابی الملیح مماتی (544 - 606 هَ .ق .). یکی از رؤسای اعیان و نویسندگان بزرگ منزلت و ادباء بارع است . وی عهده دار اعمال دولت و
ایلیازفرهنگ نام‌ها(تلفظ: il yāz) (ترکی) سالی که سراسر بهار است ، کسی که در تمام فصل های سال برای او بهار است.
