تماضرلغتنامه دهخداتماضر. [ ت ُ ض ِ ] (اِخ ) دختر عمروبن حارث بن شرید ملقب به خنساء. رجوع به خنساء شود.
تماترلغتنامه دهخداتماتر. [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || باهم کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ||
تماخرهلغتنامه دهخداتماخره . [ ت َ خ َ رَ / رِ ] (اِ) هزل و مزاح و مسخرگی و ظرافت باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). هزل و تمسخر. (فرهنگ رشیدی ). سخریه . (شرف
تماخرهلغتنامه دهخداتماخره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ) به سکون خای نقطه دار هم گفته اند بمعنی مطلق سخن ، اعم از مطایبه و خوش طبعی و غیر آن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
نائلهلغتنامه دهخدانائله . [ ءِ ل َ ] (اِخ ) دختر فرافصه [ف َ ] از بزرگان قبیله ٔ کلبیه و نصرانی مذهب بود. به دین اسلام و همسری عثمان درآمد و تا پایان عمر به شوهر خود وفادار ماند.
هاترلغتنامه دهخداهاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) کسی که پرده ٔ ناموس دیگری بدرد. (از اقرب الموارد). || آنکه از پیری بی خرد گردد. (از منتهی الارب ). ج ، هاترون ، و هَتَره . || هتر هاتر، مبا
راشدلغتنامه دهخداراشد. [ ش ِ ] (اِخ ) سلمی .ابن عبیداﷲ ، از شاعران زمان رسول اکرم (ص ) بود که مدتی امور قضای نجران را بعهده داشت . ابن عبدربه در سه موضع نام وی را آورده وبنقل از
تماترلغتنامه دهخداتماتر. [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || باهم کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ||