تماشاگرلغتنامه دهخداتماشاگر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) تماشاچی . تماشاکننده . نظاره گیان . که نظاره کند. نگرنده . ج ، تماشاگران : تماشاگران باغ بگذاشته مغان از چمن رخت برداشته . نظامی
نظارهلغتنامه دهخدانظاره . [ ن َظْ ظا رَ / رِ ] (از ع ، ص ) نظرکنندگان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نَظّارَة. تماشاچی . تماشاگر. شاهد که چیزی را می نگرد. که به چیزی نگاه می کند. ن
سینمالغتنامه دهخداسینما. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) ملخص «سینماتوگراف » و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص است بر روی پرده بوسیله ٔ دستگاه مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). فن و صنعت و هنر
پدیدة ناظر بیتفاوتbystander effectواژههای مصوب فرهنگستانرفتار شاهد و ناظر یا شاهدان و ناظرانی که مانند تماشاگر به صحنة حادثه مینگرند و از کمکرسانی به قربانی یا قربانیان خودداری میکنند
چپِ صحنهstage left, house right, prompt side, PSواژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از صحنه که در طرف چپ بازیگر قرار دارد و از دید تماشاگر طرف راست صحنه محسوب میشود
راستِ صحنهstage right, house left, opposite prompt side, OP 2واژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از صحنه که در طرف راست بازیگر قرار دارد و از دید تماشاگر طرف چپ صحنه محسوب میشود