تماریلغتنامه دهخداتماری . [ ت َ ] (ع مص ) به شک شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شک نمودن در چیزی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تماریلغتنامه دهخداتماری . [ ت ُ ی ی ] (ع اِ) درختی است . (منتهی الارب ). یک نوع درختی . (از ناظم الاطباء).
باب التمارینلغتنامه دهخداباب التمارین . [ بُت ْ ت َم ْ ما ] (اِخ ) بابی بمکه ٔ معظمه : و از آنجا (باب السطوی ) مقداری دیگر بروندباب التمارین بدو طاق ... و چون از آن بگذرند باب المعامل ب
تاریخ الروملغتنامه دهخداتاریخ الروم . [ خُرْ رو ] (ع اِمرکب ) رجوع به تاریخ رومیان و تاریخ اسکندری شود.
تاریخ جایی یا امری بودنلغتنامه دهخداتاریخ جایی یا امری بودن . [ خ ِ اَ دَ ](مص مرکب ) از همه ٔ گذشته ٔ آن ، بجزئیات آگاه بودن .
باب التمارینلغتنامه دهخداباب التمارین . [ بُت ْ ت َم ْ ما ] (اِخ ) بابی بمکه ٔ معظمه : و از آنجا (باب السطوی ) مقداری دیگر بروندباب التمارین بدو طاق ... و چون از آن بگذرند باب المعامل ب
بستهیدنلغتنامه دهخدابستهیدن . [ ب ِ ت ِ دَ ] (مص ) ستیزه و لجاج کردن : ممارات ؛ با کسی بستهیدن . مجادله . منازعه . لجاج . تماری ؛ با یکدیگر بستهیدن . (زوزنی ) : در کارها بتا ستهیدن
بشک شدنلغتنامه دهخدابشک شدن . [ ب ِ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ارتیاب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). امتراء. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). تماری . (ت
تمرادلغتنامه دهخداتمراد. [ ت ِ ] (ع اِ) خانه ٔ خرد جهت بیضه نهادن در اندرون خانه ٔ کبوتران . فاذا جعلت نسقاًبعضها فوق بعض ، فهی التمارید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظ