تار کشندهroot hairواژههای مصوب فرهنگستانزائدة مومانندی که از یاختة روپوست ریشه بیرون میزند و موجب افزایش چشمگیر سطح ریشه برای جذب آب و مواد معدنی میشود
تمارضلغتنامه دهخداتمارض . [ ت َرُ ] (ع مص ) بیماری نمودن ، بی بیماری . (زوزنی ). بیمار نمودن خود را بی علت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را بیمار نمودن ب
نرهلغتنامه دهخدانره . [ ن َ رَ / رِ / ن َرْ رَ / رِ ] (ص ، اِ) از: نر + هَ (پسوند اتصاف ). نرک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مذکر.
متمارسلغتنامه دهخدامتمارس . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) با هم جنگ و پیکار کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنگجو و با هم پیکار کننده و جنگ نماینده . (ناظم الاطباء
متأرضلغتنامه دهخدامتأرض . [ م ُ ت َ ءَرْ رِ ] (ع ص ) متصدی و متعرض . || لازم گیرنده ٔ زمین را. (آنندراج ). لازم گیرنده . (ناظم الاطباء). || گیاه آنقدر بالیده که بریدنش ممکن شود.
مِرَاءًفرهنگ واژگان قرآنبحث و مجادله (کلمه مرية به معناي تردد در چيزي است ، و شک از مريه عموميتر است . امتراء و ممارات به معناي محاجه (دليل آوردن)در آن امري است که مورد ترديد باشد . ا
متعارضلغتنامه دهخدامتعارض . [ م ُ ت َ رِ ](ع ص ) خبر و جز آن که خلاف یکدیگر آید. (آنندراج ). برخلاف یکدیگر. برعکس و مخالف و متضاد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموار