طمعفرهنگ مترادف و متضاد۱. آز، افزونطلبی، زیادهخواهی، حرص، شره، ولع ۲. ناکسی، ۳. امید، چشمداشت، انتظار، توقع، بیوس
تماملغتنامه دهخداتمام . [ ت ِ ] (ع اِ) لیل التمام ؛ درازترین شبهای سرمایا آن سه شب است که در درازی باهم برابر باشند یا شبی است که به دوازده ساعت یا زاید از آن رسد یا شب چهارده ا
تماهتلغتنامه دهخداتماهت . [ ت َ هََ ] (ع مص ) بدبو و بدمزه بودن گوشت و طعام . (آنندراج ). تماهة. رجوع به تماهة شود.
تمامةلغتنامه دهخداتمامة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) تمام . (منتهی الارب ). و آنچه بدان چیزی کامل گردد. (از اقرب الموارد).
تمالغلغتنامه دهخداتمالغ. [ت َ ل ُ ] (ع مص ) خنده کردن : تمالغ به ؛ خنده کرد بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تماتهلغتنامه دهخداتماته . [ ت َ ت ُه ْ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تباعد. (اقرب الموارد). || تغافل . (اقرب الموارد).