تلیهلغتنامه دهخداتلیه . [ ت ِ ی ِ ] (اِخ ) شارل (1828 - 1913 م .). مهندس فرانسوی و کاشف روشهای محافظت مواد غذایی بوسیله ٔ برودت است . (از لاروس ).
طلیحلغتنامه دهخداطلیح . [ طَ ] (ع ص ) شتر مانده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). شتر مانده از بار: ناقة طلیح المفار؛ یعنی مانده کرده ٔ سفرها. (منتهی الارب ).|| (اِ) کنه . (منتهی
تلیةلغتنامه دهخداتلیة. [ ت َ لی ی َ ] (ع اِ) بقیه ٔ وام و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باقی وام . (مهذب الاسماء).
تایةلغتنامه دهخداتایة. [ ی َ ] (ع اِ) نعتی است در طایه بهمه ٔ معانی . (منتهی الارب ). رجوع به طایه شود.
تایه زدنلغتنامه دهخداتایه زدن . [ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، فراهم آوردن و ذخیره نهادن سرگین چارپایان سوخت حمام را. تلی از پهن خشک برای سوخت حمام کردن . رجوع به تا
تلیةلغتنامه دهخداتلیة. [ ت َ لی ی َ ] (ع اِ) بقیه ٔ وام و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باقی وام . (مهذب الاسماء).
تلاوةلغتنامه دهخداتلاوة. [ت ُ وَ ] (ع اِ) بقیه ٔ وام و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی تلیة است ، یقال : تلیت لی من حقی تلیة او تلاوة؛ای بقیت بقیة. (منتهی الار
تحلیقلغتنامه دهخداتحلیق . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار ستردن سر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). موی بستردن . (زوزنی ). سر ستردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیک ستردن موی . (منته
جارةلغتنامه دهخداجارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی