تلگراف کردنلغتنامه دهخداتلگراف کردن . [ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رسانیدن اخبار و مطالب را به اعانت تلگراف . (ناظم الاطباء). تلگراف زدن . رجوع به تلگراف شود.
تلگرافلغتنامه دهخداتلگراف .[ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از یونانی مرکب از تِل بمعنی دور و گرافِن بمعنی نوشتن . دستگاهی است که بوسیله ٔ آن پیامها را از فواصل بسیار دور ابلاغ می کنند و این عمل بوسیله ٔ سیم و مولد الکتریکی و بر اساس مغناطیس الکتریکی
تلگراففرهنگ فارسی عمید۱. دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامتها و کدها، بهوسیلۀ کابل، خبرها و پیامها را به مکانهای دور مخابره میکند.۲. پیامی که به این طریق ارسال شود.
تلگراففرهنگ فارسی معین(تِ لِ) [ فر. ] (اِمر.) دستگاهی است که به وسیلة آن اخبار و مطالب را از راه دور مخابره کنند.
دیرفرستفرهنگ فارسی عمیدتلگراف غیر فوری که پس از تلگرافهای فوری در هنگامی که سیمهای تلگراف آزاد است مخابره شود.
تلگرافلغتنامه دهخداتلگراف .[ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از یونانی مرکب از تِل بمعنی دور و گرافِن بمعنی نوشتن . دستگاهی است که بوسیله ٔ آن پیامها را از فواصل بسیار دور ابلاغ می کنند و این عمل بوسیله ٔ سیم و مولد الکتریکی و بر اساس مغناطیس الکتریکی
تلگراففرهنگ فارسی عمید۱. دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامتها و کدها، بهوسیلۀ کابل، خبرها و پیامها را به مکانهای دور مخابره میکند.۲. پیامی که به این طریق ارسال شود.
تلگراففرهنگ فارسی معین(تِ لِ) [ فر. ] (اِمر.) دستگاهی است که به وسیلة آن اخبار و مطالب را از راه دور مخابره کنند.
تلگرافلغتنامه دهخداتلگراف .[ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از یونانی مرکب از تِل بمعنی دور و گرافِن بمعنی نوشتن . دستگاهی است که بوسیله ٔ آن پیامها را از فواصل بسیار دور ابلاغ می کنند و این عمل بوسیله ٔ سیم و مولد الکتریکی و بر اساس مغناطیس الکتریکی
تلگراففرهنگ فارسی عمید۱. دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامتها و کدها، بهوسیلۀ کابل، خبرها و پیامها را به مکانهای دور مخابره میکند.۲. پیامی که به این طریق ارسال شود.