تلونلغتنامه دهخداتلون . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) برنگ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ به رنگ شدن . (دهار) (مجمل اللغة). رنگ گرفتن . (زوزنی ). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم
تلونلغتنامه دهخداتلون . [ ت ُ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاجت ودرنگی و دیری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلونة شود.
تلون طبعلغتنامه دهخداتلون طبع. [ ت َ ل َوْ وُ طَ ] (ص مرکب ) تلون مزاج . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
تلون مزاجلغتنامه دهخداتلون مزاج . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (ص مرکب ) کنایه ازکسی که هر لحظه بخویی برآید و ثبات رای در او نبود.(انجمن آرا). بی قرار و بی ثبات و خیالی و مضطرب . (ناظم الاطب
تلون مزاجیلغتنامه دهخداتلون مزاجی . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (حامص مرکب ) بی قراری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
تلون طبعلغتنامه دهخداتلون طبع. [ ت َ ل َوْ وُ طَ ] (ص مرکب ) تلون مزاج . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
تلون مزاجلغتنامه دهخداتلون مزاج . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (ص مرکب ) کنایه ازکسی که هر لحظه بخویی برآید و ثبات رای در او نبود.(انجمن آرا). بی قرار و بی ثبات و خیالی و مضطرب . (ناظم الاطب
تلون مزاجیلغتنامه دهخداتلون مزاجی . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (حامص مرکب ) بی قراری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
تلوناتلغتنامه دهخداتلونات . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع اِ) تغییرات و بی قراریها و ناپایداریها. (ناظم الاطباء). ج ِ تلون . رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.