تله پاتیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی ارتباط فکری میان دو نفر از راه دور و القای مطلبی از راه دور از طرف کسی برای کس دیگر.
تلاتینلغتنامه دهخداتلاتین . [ ت َ ] (اِ) بلغار و چرم خوش بویی که از روسیه می آوردند. (ناظم الاطباء).
تیپاتیپلغتنامه دهخداتیپاتیپ . (ص مرکب ، ق مرکب ) سخت تیپ ؛ یعنی پیوسته به یکدیگر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): تیپاتیپ مردم نشسته بودند. تیپاتیپ سرباز ایستاده بود. (یادداشت ایضاً). ر
فراروانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، تلهپاتی، ذهنخوانی، روانشناسی، دورآگاهی، غیببینی، شم پاراپسیکولوژیست
اندیشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام ندیشه، فکر، نظر، رأی، ایده، پندار پروسۀ فکری، اندیشیدن، تفکر، تعقل، تمهید، چارهاندیشی، تدبیر شناخت، آگاهی، بینش کار فکری، شعور فعالیت
تلاتینلغتنامه دهخداتلاتین . [ ت َ ] (اِ) بلغار و چرم خوش بویی که از روسیه می آوردند. (ناظم الاطباء).