تلهنلغتنامه دهخداتلهن . [ ت َ ل َهَْ هَُ ] (ع مص ) ناهاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). ناشتا شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعلل کردن به ناشتایی .
تبهنسلغتنامه دهخداتبهنس . [ ت َ ب َ ن ُ ] (ع مص ) خرامیدن . (از زوزنی ). تبختر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه قول بشربن عوانة یصف الاسد: تبهنس اذا تقاعس عنه مهری ... (اقرب ا
تدهنلغتنامه دهخداتدهن . [ ت َ دَهَْ هَُ ] (ع مص ) خویش چرب کردن بروغن . (تاج المصادر بیهقی ). بروغن خویشتن چرب کردن . (زوزنی ). چرب شدن و طلا کردن روغن بر خود. (از منتهی الارب )
ترهندهلغتنامه دهخداترهنده . [ ت َ هََ دَ / دِ ] (ص ، اِ) چیزی آراسته و با طراوت را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آراسته و منظم و با ط
تزهنعلغتنامه دهخداتزهنع. [ ت َ زَ ن ُ ] (ع مص ) لباس پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آماده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
تفهنالغتنامه دهخداتفهنا. [ ت َ ف ِ ] (اِخ ) شهری است بمصر در ناحیه ٔ جزیره ٔ قوسینا. (از معجم البلدان ).
متلهنلغتنامه دهخدامتلهن . [ م ُ ت َ ل َهَْ هَِ ] (ع ص ) ناشتا شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که ناشتاشکن میخورد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلهن شود.
تبهنسلغتنامه دهخداتبهنس . [ ت َ ب َ ن ُ ] (ع مص ) خرامیدن . (از زوزنی ). تبختر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه قول بشربن عوانة یصف الاسد: تبهنس اذا تقاعس عنه مهری ... (اقرب ا
تدهنلغتنامه دهخداتدهن . [ ت َ دَهَْ هَُ ] (ع مص ) خویش چرب کردن بروغن . (تاج المصادر بیهقی ). بروغن خویشتن چرب کردن . (زوزنی ). چرب شدن و طلا کردن روغن بر خود. (از منتهی الارب )
ترهندهلغتنامه دهخداترهنده . [ ت َ هََ دَ / دِ ] (ص ، اِ) چیزی آراسته و با طراوت را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آراسته و منظم و با ط
تزهنعلغتنامه دهخداتزهنع. [ ت َ زَ ن ُ ] (ع مص ) لباس پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آماده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)