۱. دو چیز را به هم آوردن.
۲. [قدیمی] دو پارۀ جامه را به هم دوختن.
۳. سخن را به هم پیوند دادن.
۴. ترتیب دادن.
۵. آراستن و با هم جور کردن.
۶. به هم پیوند دادن و مرتب ساختن کلمات.
آمیزه، هم بند
آمیختگی، آمیزش، پیوند، ترکیب ≠ تفصیل
combination, conjunction, integration, marriage, merger, reconciliation