تلفتلغتنامه دهخداتلفت . [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] (ع مص ) نیک برگشته نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روی برگرداندن از چیزی . (از اقرب الموارد).
تَلْفِتَنَافرهنگ واژگان قرآنتا ما را منصرف کني (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منص
تافتلغتنامه دهخداتافت . (اِخ ) (ویلیام هاوارد...) (1857-1930 م ) که از سال 1909 م . تا 1913 رئیس جمهوری کشورهای متحده ٔ امریکای شمالی بود. وی در «سن سیناتی » پا بعرصه ٔ وجود گذا
تافتانلغتنامه دهخداتافتان . (اِ) از م-اده ٔ تافت-ن . (فرهن-گ نظ-ام ). || ن-ان کلفتی که به دیوار تنور زده بپزند مقابل نان سنگک که بر روی ریگ گرم روی زمین کوره پخته میشود. (فرهنگ نظ
ظافرلغتنامه دهخداظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح بن ثابت الانصاری العدوی . وی مردی تهیدست و نیکوکار بود و نظمی نیکو داشت و شیخ ابوحیان از وی اخذ روایت کرده است . از اوست :ت
ابوالفتوحلغتنامه دهخداابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) یا ابوالفتح . شهاب الدین (شیخ ...) یحیی بن حبش بن امیرک السهروردی المقتول یاشهید معروف به شیخ اشراق و بعضی نام او را احمد گف
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهر
تافتلغتنامه دهخداتافت . (اِخ ) (ویلیام هاوارد...) (1857-1930 م ) که از سال 1909 م . تا 1913 رئیس جمهوری کشورهای متحده ٔ امریکای شمالی بود. وی در «سن سیناتی » پا بعرصه ٔ وجود گذا