26 فرهنگ

3952 مدخل


تلخ

talx

۱. دارای طعم تلخی.
۲. [مجاز] آدم تند و بدخو.
۳. [مجاز] ناخوشایند؛ سخت: دوران تلخ.
۴. (اسم) [مجاز] شراب.

۱. زننده، ناخوش، ناخوشایند، ناگوار ≠ خوش، گوارا
۲. مر ≠ پرحلاوت، خوش، شیرین
۳. حزین، غمناک، غمگین
۴. اخمو، بداخلاق، عبوس
۵. باده، شراب، می

acridly, acrid, bitter, cynical