تلحظلغتنامه دهخداتلحظ. [ ت َ ل َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تنگ شدن و برچفسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ع اِ) تنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا
تلحزلغتنامه دهخداتلحز. [ ت َ ل َح ْ ح ُ ] (ع مص ) بخیل دشوارخوی شدن . || پس ماندن و درنگ کردن . || آب راندن دهن به حرص خوردن انار ترش و جز آن . || جامه برچیدن جهت جنگ و سفر. (من
تحظربلغتنامه دهخداتحظرب . [ ت َ ح َ رُ ] (ع مص ) پُر گردیدن مشک . || پُر شدن مرد از دشمنی یا طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحظیرلغتنامه دهخداتحظیر. [ ت َ ] (ع مص ) مبالغت در حَظْر [ منع کردن و بازداشتن ]. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). - زمن التحظیر ؛ کنایه از آن زمان است که عمر رضی اﷲ عنه وادی القری ر
تلاحظلغتنامه دهخداتلاحظ. [ت َح ُ ] (ع مص ) در یکدیگر نگریستن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (آنندراج ). || تشابه اشیاء: احوالهم متشاکلة متلاحظة. (از اقرب الموارد).
تلاظلغتنامه دهخداتلاظ. [ ت َ لاظظ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تطارد در جنگ : تلاظوا فی الحرب ملاظة و لظاظاً... و این مصادر بر غیر بنای فعل می
تلفظ کردنلغتنامه دهخداتلفظ کردن .[ ت َ ل َف ْ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لفظی را به زبان آوردن . کلمه ای را ادا کردن . رجوع به تلفظ و لفظ شود.
تحظربلغتنامه دهخداتحظرب . [ ت َ ح َ رُ ] (ع مص ) پُر گردیدن مشک . || پُر شدن مرد از دشمنی یا طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحظیرلغتنامه دهخداتحظیر. [ ت َ ] (ع مص ) مبالغت در حَظْر [ منع کردن و بازداشتن ]. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). - زمن التحظیر ؛ کنایه از آن زمان است که عمر رضی اﷲ عنه وادی القری ر
تلاحظلغتنامه دهخداتلاحظ. [ت َح ُ ] (ع مص ) در یکدیگر نگریستن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (آنندراج ). || تشابه اشیاء: احوالهم متشاکلة متلاحظة. (از اقرب الموارد).
تلاظلغتنامه دهخداتلاظ. [ ت َ لاظظ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تطارد در جنگ : تلاظوا فی الحرب ملاظة و لظاظاً... و این مصادر بر غیر بنای فعل می
تلفظ کردنلغتنامه دهخداتلفظ کردن .[ ت َ ل َف ْ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لفظی را به زبان آوردن . کلمه ای را ادا کردن . رجوع به تلفظ و لفظ شود.