تلجیملغتنامه دهخداتلجیم . [ ت َ ] (ع مص ) رسیدن آب تا دهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلجملغتنامه دهخداتلجم . [ ت َ ل َج ْ ج ُ ] (ع مص ) لجام بستن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخت کردن زن حایض لجام را، و لجام رگوئی است که زن حایض در میان بندد. (آنندراج ).
تلاجیملغتنامه دهخداتلاجیم . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و130تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تلازمفرهنگ فارسی عمیدلازموملزوم یکدیگر بودن؛ لازم هم بودن؛ وابسته به هم بودن: ◻︎ با بخت حملهاش را گویی توافق است / با فتح پویهاش را مانا تلازم است (قاآنی: ۹۰۲).