تلثملغتنامه دهخداتلثم . [ ت َ ل َ ث ث ُ ] (ع مص ) دهان بند نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).ابن سکیت گوید: تقول بنوتمیم تلثمت بالثاء علی الفم ا
طلسمدیکشنری فارسی به انگلیسیamulet, charm, enchantment, fetish, gris-gris, hex, magic, mojo, mumbo jumbo, spell, talisman
طلسملغتنامه دهخداطلسم . [ طِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کرند شهرستان شاه آباد. در یک هزارگزی جنوب خاوری کرند و 5هزارگزی جنوب شوسه ٔ شاه آباد. دشت و سردسیر با 170 تن س
تجثملغتنامه دهخداتجثم . [ ت َ ج َث ْ ث ُ ] (ع مص ) بزیر سینه گرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تثلملغتنامه دهخداتثلم .[ ت َ ث َل ْ ل ُ ] (ع مص ) رخنه دار گردیدن . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رخنه شدن . (زوزنی ).
تثمثملغتنامه دهخداتثمثم . [ ت َ ث َ ث ُ ] (ع مص ) متوقف شدن و بازایستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ کردن . (شرح قاموس ). توقف . (از قطر المحیط) (تاج العروس ج 8 ص 319).
تثمللغتنامه دهخداتثمل . [ ت َ ث َم ْ م ُ ] (ع مص ) تثمل ما فی الاناء؛ آشامیدن آنچه را که در خنور است . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
jellifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیژله ای، بشکل لرزانک در اوردن، نرم کردن، شل کردن، مثل ژله شدن، ژله مانند کردن
تلثیملغتنامه دهخداتلثیم . [ ت َ ] (ع مص ) تلثم . (اقرب الموارد). رجوع به تلثم شود. || بوسیدن و بوسه دادن چیزی را و این لفظ را به سین مهمله نوشتن خطاست . (غیاث اللغات ) (آنندراج )
متلثملغتنامه دهخدامتلثم . [ م ُ ت َ ل َث ْ ث ِ ] (ع ص ) آن که دهان بند نهد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که بر دهان وی دهان بند باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع
دهان بندلغتنامه دهخدادهان بند.[ دَ هام ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) تعویذی که در گلوی گوسپندان بندند تا که از گرگ محفوظ ماند. (غیاث ) (ناظم الاطبا
دهن بندلغتنامه دهخدادهن بند. [ دَ هَم ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) بند. بنددهن . دهان بند. چیزی که با او دهان کسی بند توان کرد اعم از آنکه تعویذ
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه واصلش از مدینه بود اشعا