تلاشیلغتنامه دهخداتلاشی . [ ت َ ](ع مص ) (از: «ل ش و») نیست و نابود شدن . منحوت است ازلاشی ٔ. (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ). پوسیدن جثه و پراکنده گشتن اجزای وی از هم . (ناظ
تلاشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی ۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن
کوششلغتنامه دهخداکوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) عمل کوشیدن . فعل کوشیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشیدن . (ناظم الاطباء). || سعی و جهد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین )
کوشش کردنلغتنامه دهخداکوشش کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مجاهدت . جهد کردن . سعی نمودن . جد کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جد و جهد کردن و سعی نمودن . (ناظم الاطباء) : تا همچ
زحمتلغتنامه دهخدازحمت . [ زَ م َ ] (از ع ، مص ، اِمص ) انبوهی . (صراح ) (منتهی الارب ) (از فرهنگ نظام ) (آنندراج ). اسم است از زحم . (از متن اللغة) (مؤید الفضلا) : بر اثر استاد
خوردنلغتنامه دهخداخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مو
پلاتهلغتنامه دهخداپلاته . [ پْلا / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای بئوسیا بوده است که پزانیاس و اریستیدس در آنجا بر ماردنیوس سردار ایرانی غالب آمدند (479 ق . م .) پلاته در زما