تلاشکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه شکردن، کوشش کردن، زور زدن، سعی کردن، عرق ریختن، دستوپا زدن، زحمت کشیدن، آسمان به(بر) زمین آوردن (زدن) پافشاری کردن
کَادِحٌفرهنگ واژگان قرآنتلاشگري که به نفس نفس افتاده(کدح به معناي تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در اين کلمه معني سير است و بعضي گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاري تا اينکه آثار
کَدْحاًفرهنگ واژگان قرآنتلاشي که تلاشگر را به نفس نفس زدن بيندازد(کدح به معناي تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در اين کلمه معني سير است و بعضي گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاري