تلعثملغتنامه دهخداتلعثم . [ ت َ ل َ ث ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و توقف نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کر
تلعسملغتنامه دهخداتلعسم . [ ت َ ل َ س ُ ] (ع مص ) تلعثم : تلعسم فی امره ؛ تلعثم . (اقرب الموارد). رجوع به تلعثم شود.
تلعثمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. درنگ کردن؛ تٲمل کردن.۲. درنگ و توقف در کار.۳. درنگ و تٲمل هنگام سخن گفتن یا پاسخ دادن.
تاسمصتلغتنامه دهخداتاسمصت . [ س ِ ص َ ] (معرب ، اِ) بلغت اهل بربر ترنج باشد که پوست آن را مربا سازند. (برهان ). رجوع به تاسممت و تاسمفت و حماض و اترج و ترنج شود.
تاسمهلغتنامه دهخداتاسمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) این کلمه ترکی است و معرب آن طسمه . چرم خام و دوال چرمی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). تسمه . || موی شانه کرده که بر فراز پیشان
تاسمانیلغتنامه دهخداتاسمانی . (اِخ ) یا سرزمین «وان دیمن ». جزیره ٔ نسبةً بزرگی است در جنوب استرالیا و بوسیله ٔ آب کم عمقی از استرالیا جدا میشود. یکی از دول مشترک المنافع انگلستان
تاسمصتلغتنامه دهخداتاسمصت . [ س ِ ص َ ] (معرب ، اِ) بلغت اهل بربر ترنج باشد که پوست آن را مربا سازند. (برهان ). رجوع به تاسممت و تاسمفت و حماض و اترج و ترنج شود.
تاسمهلغتنامه دهخداتاسمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) این کلمه ترکی است و معرب آن طسمه . چرم خام و دوال چرمی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). تسمه . || موی شانه کرده که بر فراز پیشان
تاسمانیلغتنامه دهخداتاسمانی . (اِخ ) یا سرزمین «وان دیمن ». جزیره ٔ نسبةً بزرگی است در جنوب استرالیا و بوسیله ٔ آب کم عمقی از استرالیا جدا میشود. یکی از دول مشترک المنافع انگلستان
تاسمفتلغتنامه دهخداتاسمفت . [ س ِ ف َ ] (معرب ، اِ) بزبان بربری حماض است . (فهرست مخزن الادویه ) (اختیارات بدیعی ). اترج . ترنج . (اختیارات بدیعی ). رجوع به تاسممت و تاسمصت و تاسم