تلاحملغتنامه دهخداتلاحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) باهم پیوستن . (زوزنی ) (مجمل اللغة). پیوسته شدن .(ناظم الاطباء). بهم پیوستن چیزی سپس متباین بودن آن . || تقاتل . (از اقرب الموارد).
تراحملغتنامه دهخداتراحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) با یکدیگر ببخشودن . (زوزنی ). بر یکدیگر بخشودن . (دهار). بیکدیگر مهربانی کردن . (منتهی الارب ). یکدیگر را مهربانی کردن . (ناظم الاطب
تزاحملغتنامه دهخداتزاحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (زوزنی ) انبوهی نمودن قوم بر چیزی و گردآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوهی و انبوهی کردن . (غیاث اللغات ) (آن
تلاوملغتنامه دهخداتلاوم . [ ت َ وُ ] (ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموا
پیوستنلغتنامه دهخداپیوستن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص ) مقابل گسیختن . متصل کردن . اتصال دادن . وصل . (دهار) (تاج المصادر). وصیلة؛ بهم آوردن . ترصیص ؛ بهم کردن . (دهار). الحاق کردن
تراحملغتنامه دهخداتراحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) با یکدیگر ببخشودن . (زوزنی ). بر یکدیگر بخشودن . (دهار). بیکدیگر مهربانی کردن . (منتهی الارب ). یکدیگر را مهربانی کردن . (ناظم الاطب
تزاحملغتنامه دهخداتزاحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (زوزنی ) انبوهی نمودن قوم بر چیزی و گردآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوهی و انبوهی کردن . (غیاث اللغات ) (آن
تلاوملغتنامه دهخداتلاوم . [ ت َ وُ ] (ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموا