تدائملغتنامه دهخداتدائم . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کاری بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوهی کردن غصه و کار بر کسی . (از المنجد). انبوهی کردن کار بر کسی و زحمت رس
تلاوملغتنامه دهخداتلاوم . [ ت َ وُ ] (ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموا
تلاملغتنامه دهخداتلام . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تِلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به تلم شود.
تلاحملغتنامه دهخداتلاحم . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) باهم پیوستن . (زوزنی ) (مجمل اللغة). پیوسته شدن .(ناظم الاطباء). بهم پیوستن چیزی سپس متباین بودن آن . || تقاتل . (از اقرب الموارد).
تلاحکلغتنامه دهخداتلاحک . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) سخت کردن پیوستگی چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تداخل چیزی . || تلائم . (اقرب الموارد).
تدائملغتنامه دهخداتدائم . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) انبوهی کردن کاری بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوهی کردن غصه و کار بر کسی . (از المنجد). انبوهی کردن کار بر کسی و زحمت رس
تلاوملغتنامه دهخداتلاوم . [ ت َ وُ ] (ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموا
تلاملغتنامه دهخداتلام . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تِلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به تلم شود.