تقهقرلغتنامه دهخداتقهقر. [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) از پی فراشدن . (زوزنی ).سپسایگی رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به قهقرا شدن . باز پس گشتن . (از اقرب الموارد).
تقهللغتنامه دهخداتقهل . [ ت َ ق َهَْ هَُ ] (ع مص ) خشک شدن پوست بر استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشک شدن پوست . (از اقرب الموارد). || بدحال شدن . (منتهی ال
تقهوسلغتنامه دهخداتقهوس . [ ت َ ق َ وُ ] (ع مص ) شتافتن . || خمان و مضطربانه رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گوژ پشت گردیدن . (از اقرب الموارد)
تقهقرلغتنامه دهخداتقهقر. [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) از پی فراشدن . (زوزنی ).سپسایگی رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به قهقرا شدن . باز پس گشتن . (از اقرب الموارد).
تقهللغتنامه دهخداتقهل . [ ت َ ق َهَْ هَُ ] (ع مص ) خشک شدن پوست بر استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشک شدن پوست . (از اقرب الموارد). || بدحال شدن . (منتهی ال
تقهوسلغتنامه دهخداتقهوس . [ ت َ ق َ وُ ] (ع مص ) شتافتن . || خمان و مضطربانه رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گوژ پشت گردیدن . (از اقرب الموارد)
فرمانکوبهstick knockerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلة هشدار شنیداری که، در هنگام واماندگی هواپیما، همزمان با فعالیت فرمانلرزان، صدای تقه ایجاد میکند