تقلب کردنلغتنامه دهخداتقلب کردن . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دورویی کردن . و نادرستی کردن و خیانت نمودن . (ناظم الاطباء).
تقبل کردنلغتنامه دهخداتقبل کردن . [ ت َ ق َب ْ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن و اجابت نمودن . (ناظم الاطباء). بعهده گرفتن . بگردن گرفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تقبل نمودن : بر
تقرب کردنلغتنامه دهخداتقرب کردن . [ ت َ ق َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن . نزدیکی کردن : و ایمن چون توان بود بر منوچهر که این عهد به نزدیک وی رسد و به توقیع خداوند آراسته گشته